اخبار

بمباران با بیش از ۲۰۰ بمب افکن «بی ۵۲» جهان را در بهت فرو برد / ۲۰ هزار تُن بمب در ۱۱ روز

به گزارش خبرآنلاین، در زمستان ۱۹۷۲، جنگ ویتنام به سال‌های پایانی خود نزدیک می‌شد، اما صلح هنوز دست‌نیافتنی بود. مذاکرات میان آمریکا و ویتنام شمالی در پاریس به بن‌بست رسیده بود و دولت ریچارد نیکسون تحت فشار شدید داخلی و بین‌المللی قرار داشت. پاسخ واشنگتن به این بن‌بست، تصمیمی رادیکال استفاده از قدرت مطلق بمباران استراتژیک برای وادار کردن هانوی به عقب‌نشینی سیاسی بود.

این تصمیم به آغاز Operation Linebacker II در ۱۸ دسامبر ۱۹۷۲ انجامید. 

بر اساس گزارش «eurasiantimes»،در طول ۱۱ روز متوالی بیش از ۲۰۰ فروند بمب‌افکن B-۵۲ Stratofortress وارد عملیات شدند. حدود ۷۰۰ سورتی پرواز رزمی انجام گرفت و بیش از ۲۰٬۰۰۰ تُن بمب بر سر اهدافی در هانوی، هایفونگ و اطراف آن‌ها ریخته شد.

چنین حجمی از آتش، Linebacker II را به بزرگ‌ترین عملیات بمباران هوایی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم تبدیل کرد.

زمان‌بندی این حملات، درست در ایام کریسمس، باعث شد رسانه‌ها نام «بمباران‌های کریسمس» را بر آن بگذارند. هرچند فرماندهان آمریکایی این هم‌زمانی را تصادفی می‌دانستند، اما از نظر افکار عمومی جهانی، تصویر بمباران شهرها در تعطیلات مذهبی، ضربه‌ای جدی به وجهه آمریکا وارد کرد.

مقاومت و هزینه‌ها

برخلاف انتظار آمریکا، پدافند هوایی ویتنام شمالی کاملاً فلج نشد. با تکیه بر موشک‌های زمین‌به‌هوای شوروی ۱۵ فروند بمب‌افکن «بی ۵۲» را سرنگون کردند و در پی آن ده‌ها خدمه کشته یا اسیر شدند. این تلفات نشان داد که حتی پیشرفته‌ترین بمب‌افکن‌های استراتژیک هم مصون از آسیب نیستند.

منابع ویتنامی از چند هزار کشته غیرنظامی خبر می‌دهند و بخش‌های بزرگی از زیرساخت‌های شهری نابود شد.  ویتنام شمالی پس از پایان حملات به مذاکرات بازگشت و توافق صلح پاریس در ژانویه ۱۹۷۳ امضا شد.اما بسیاری از تاریخ‌نگاران معتقدند شرایط این توافق تفاوت اساسی با پیشنهادهای پیشین نداشت و Linebacker II بیشتر از یک پیروزی تعیین‌کننده  نمایش قدرت برای مصرف داخلی آمریکا بود.

بی ۵۲ بمب‌افکن استراتژیک

در مقطعی که B-۵۲ Stratofortress طراحی و وارد خدمت شد، منطق حاکم بر مهندسی نظامی آمریکا کاملاً بر پایه‌ی بازدارندگی هسته‌ای، برد بین‌قاره‌ای و پایداری عملیاتی بنا شده بود. این بمب‌افکن در اوایل دهه ۱۹۵۰، دقیقاً برای یک سناریوی مشخص مهندسی شد: پرواز در ارتفاع بالا، عبور از فواصل قاره‌ای، نفوذ به حریم هوایی دشمن و رهاسازی محموله‌ای که می‌توانست سرنوشت یک جنگ را در چند ساعت تعیین کند. بدنه‌ بزرگ و بال‌های بلند آن نه حاصل زیاده‌روی، بلکه نتیجه‌ محاسبات دقیق آیرودینامیکی برای حمل بار بسیار سنگین سوخت و تسلیحات بود. استفاده از هشت موتور توربوجت، اگرچه مصرف سوخت بالایی داشت، اما افزونگی (redundancy) لازم را فراهم می‌کرد تا هواپیما حتی با از کار افتادن چند موتور نیز مأموریت خود را ادامه دهد.

در اوج جنگ سرد، زمانی که تهدید موشک‌های بالستیک قاره‌پیما هنوز به بلوغ کامل نرسیده بود، بی ۵۲ عملاً ستون فقرات توان تهاجمی راهبردی آمریکا محسوب می‌شد. ابزاری که می‌توانست به‌طور فیزیکی در آسمان حضور داشته باشد و همین «حضور دائمی» بخشی از بازدارندگی بود.

وقتی این بمب‌افکن در جنگ ویتنام، به‌ویژه در عملیات‌های سنگین بمباران مانند حملات کریسمس، به کار گرفته شد، منطق مهندسی آن وارد مرحله‌ای تازه شد. پرنده‌ای که برای جنگ هسته‌ای طراحی شده بود، حالا به ابزاری برای بمباران متعارف گسترده تبدیل شده بود که دقت نسبی پایین در مقایسه با استانداردهای امروزی، با حجم آتش جبران می‌شد. 

۵۸۵۸

منبع

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


دکمه بازگشت به بالا